موضوع :باران
باران را می توان گاه ذهنی و گاه عینی نوشت و گاه می توان خود تجربه کرد مگر اشک های انسان همانند باران ها نیستند باران در قاب ذهنی یعنی بیصدا بر رگ خسته ی دریا ها و در دیدگاه عینی یعنی آتشی بر قلب کوچه های غبار گرفته و در شأن انسان یعنی مجموعه ای متشکل شده از درد و غم ها آری باران همین است وقتی میخواهیم درباره ی باران کنفرانس یا نوشته را بخوانیم باید گفت: هربارانی از آسمان نیست گاه شاعر میتواند متن را به ادبی بنگارد و بگوید که باران همان خونیست که در رگ ها جریان دارد گاهی در رگ شاخه های درختان گاهی در رگ ابرها و گاهی بر روی خفته گاه موریان آری باران چیز جالبیست برای طغیان بر روی ورق های سفید رنگ زیرا تاکنون تجربه ندارند در طعم باران های سرد.